اینم چند شعر از تینا (بعضیا بخونن )
هوال. . . محبوب ...
"دوستت دارم تنها ترکیب واج ها نیست ."
نازنینم
عشق به داشتن نیست
عشق ...
عشق به حس پاک بودن
به نگاه بی ریای عاشق
به نسیم لطیف دوست داشتن
نازنینم
هرگاه حس و نگاهت
پاک و بی ریا بود
بدان دوستت دارم
فقط تداعی یک کلمه برایت نیست .
پس
دوستت دارم
هوالستار...
باز منم ...
اینجا
تهی ،
خالی ،
تنها
با یک دل شکسته
باز تو نیستی
و من ...
شاید در باورت مرده باشم
از این سرزمین رها می شوم
تنها یک خاطر از من می ماند
چشم همیشه در انتظارم
در آغوش نگاهت ....
هوالجمیل....
در انزوای یک سکوت
پشت پنجره ی احساس
رو به یک مرد تنها
حس من بازیچه می شود
امشب درد من خلاصه می شود
ومن
به کوچه ی خمیده ی اتاق می روم
امشب یه آه خسته می رسد
به انزوای گلوی من
امشب شاه بیتی ندارم
تا برای چشما نت بخوانم
امشب غزلم خشکیده
قلمم دوات ندارد
من ...
به انتهای سکوت رسیده ام
سکوت
یک نیمکت کنار خیابان، دوتا سکوت...
این زندگی کشیده به این جا چرا؟ سکوت
من را نگاه کن به تو هم فکر میکنم
پس فکر میکند به خودش بی صدا سکوت
این ماجرای تلخ خیابان و عشق هاست
یک روز سرد توی خیابان دو تا سکوت
هر یک شبیه آن یکی آبی ، بنفش، سرخ
ـ هرچند بود منشاء این رنگ ها سکوت ـ
در هم قدم زدند و به هم فکر! فکر! فکر!
آخر رقم زدند سر آغاز را: سکوت!
یک ماه بعد: هردو به هم خو گرفته اند
چون کودکی به مادر و چون کوه؛ با سکوت
شش ماه بعد روی پل عابری بلند
ـ من دوست دارمت! مثلا تا کجا؟ سکوت
در روز های بعد یکی فکر میکند:
ـ عشق اشتباه بوده وگر نه چرا سکوت؟
یکسال بعد: ما به هم اصلا نمی خوریم
یک نیمکت کنار خیابان دوتا سکوت
وصیت
گرچه دل کندن از تو آسان نیست که برایم به مرگ هم شاید...
می روم گم شوم در انبوه خاطراتی که بعد ِتو باید...
من معمای ساده ای بودم ، حجم تنهایی تو پیچیده
حل شدم در تو زود و ذهنت باز یک معمای تازه می زاید
آه! من طعنه می زنم انگار! هرچه باشد هنوز مردهستم!
دست من نیست شیطنتهایم ، اتفاق است، پیش می آید!
بعد از این استکان زهرآلود ، چون دامادی به خواب خواهم رفت
جای قند و نبات، عزراییل بر سرم گرد مرگ می ساید
آرزوهای کوچکم را حیف می برم با خودم به گور اما
آرزو می کنم تو خوش باشی، حسرتت بر غمم می افزاید
مجلس ختم من که می آیی ، یک لباس سفید بر تن کن
بارها گفته ام به تو خانم! رنگ مشکی به تو نمی آید
با تشکر از شما که از وبلاگ من دیدن میکنید