غم تنهايي
بوته ي خشک اميد بر در خانه ....چرا؟
اين همه بض غريبانه ....چرا؟
بي تو حتما ...هستم
با غزل سر مستم
بي تو حتما به سر کوچه ي فردا
به همهنجا که قراراست قناري زقفس رانده شود خواهم رفت
منو تو ...بي تو و من ....مي شود خنده کنيم
پس کسي تنها نيست
وتوهم...
وتو بايد باشي
خالي از بود ونبود
پس هر حادثه ي سرد و کبود
پس هر ويراني
خالي از قافيه اي گنگ که تنهايي از آن مي خيزد
هيچکس تنها نيست ....
موفق باشي